در یونان قدیم ارتباط نزدیکی بین موسیقی و شفا وجود داشت. این همبستگی به یکی از خدایان یونان «آپولو» شخصیت و شکل داده است. آپولو هم خدای موسیقی و هم خدای طب بود. یونانیان معتقد بودند که امراض نتیجه عدم هارمونی در وجود فرد است و موسیقی با قدرت روحی و اخلاقی خود می تواند با برگرداندن هارمونی و نظم در بدن سلامتی را برای فرد مورد استفاده به ارمغان آورد.
پژوهش های انجام شده، نشان می دهد که غده تالاموس بعنوان مهمترین غده در مغز انسان محرکهای صوتی را به وسیله سیستم های عصبی دریافت و در کنار حافظه و تخیل به آنها پاسخ می دهد. غده هیپوفیز نیز که از غده تالاموس فرمان دریافت می کند به محرک های صوتی موزون پاسخ میدهد، موجب بروز ترشحاتی میشود که نتیجه آن آزادسازی ماده آرام بخش به نام آندروفین خواهد بود.
با توجه این که مهمترین اثر ماده مزبور، تسکین درد در انسان است به سادگی می توان به ارزش موسیقی درمانی که عملا موجبات آزادسازی ماده آندروفین که علاوه بر تسکین درد، موجبات انبساط و شادی را در انسان فراهم میسازد، پی برد.
تفاوت میان درمان و شفا:
اگرچه فقط ۲درصد از وجود انسان جسم و ۹۸ درصد از وجودش ذهن و جان است شخص عادی ۹۸ درصدا ز وقتش را صرف اندیشیدن به این ۲درصد می کند که جسم اوست.
به همین دلیل اغلب ازبیماری رنج می کشد.
زیرا می خواهد از برون به درون برسد، حال آنکه می باید از درون به بیرون می رسید.
افلاطون به طبیبان یونانی ﮔﻔﺖ:
«جزء هیچگاه نمی تواند سالم باشد، مگر اینکه کل سالم باشد.»
افلاطون دریافت که تفاوت میان «شفا» و «درمان» این است که «شفا» به کامل برگردانیدن کل وجود آدمی جان و روح جسم اطلاق می شود.
حال آنکه «درمان» به معنای حذف یا التیام آنی بیمار است.
اغلب شخص باجستجوی درمان پزشکی معالجه میشود.
اما مادامی که الگوهای اندیشه های منفی خود را که مسبب اصلی دردهاست رها نکند شفا نمی یابد، و چه بسا درد در آن ناحیه یا در اندامی دیگر بارها و بارها بازگردد.
کتاب قانون شفا
کاترین پاندر
ترجمه گیتی خوشدل
انتشارات روشنگران