ظهور سلسله صفوى در تاریخ ایران از وقایع مهم است. با تشکیل دولت صفویان و رواج مذهب تشیع و توجه به علوم دینى و مخالفت شاهان این سلسله با بعضى از رشته‌هاى علم و صنعت و هنر، دورهٔ انحطاط علمى و ادبى و بعضى از رشته‌هاى هنرى آغاز گردید.

از سدهٔ نهم هجرى به بعد کتاب باارزشى در موسیقى تألیف نشد و موسیقى ملى ایران از این زمان رو به سراشیبى نهاد. شعر و ادب و موسیقى در عصر صفوى مورد بى‌توجهى واقع شد. بى‌اعتنا به حکمت و فلسفه و عرفان که با موسیقى و شعر و ادب پیوستگى دارند نیز موجب شد تا این رشته از علوم و هنر رو به انحطاط پیش رود.

با تشکیل دولت صفویه وحدت ملى ایران در چارچوب وحدت سیاسى و مذهبى تجدید شد و در زمان شاه‌عباس بزرگ به دولتى کاملاً ایرانى تبدیل گردید.

شاه‌اسماعیل بنیان‌گذار سلسلهٔ صفویه به دستیارى و حمایت مدیران ترک‌نژادِ شیعه‌مذهب پدر و اجداد خود یعنى صوفیان قزلباش در تبریز به تخت سلطنت نشست و مذهب شیعه را مذهب رسمى ایران شمرد. وى زبان ترکى را زبان رسمى دربار ایران قرار داد و این زبان بى‌گانه چنان در دربار صفویه رواج گرفت که تا پایان سلطنت این سلسله زبانرسمى دربارى بود و پس از آن نیز کم و بیش در دربار حکومت‌هاى بعدى متداول بود. در همان زمان، زبان پارسى در دربار تیموریان هند و امپراطورى عثمانى زبان سیاست و ادب بود و در هندوستان زبان و ادبیات پارسى رواج داشت.

تلاش و کوشش پادشاهان صفوى در ترویج مذهب تشیع به شعر و ادب و موسیقى لطمه فراوان وارد آورد.

در روزگار صفویه صنعت و تجارت در ایران رو به پیشرفت نهاد و به‌واسطه شایستگى و کاردانى برخى از پادشاهان این سلسله چون شاه‌عباس بزرگ و شاه‌عباس دوم امنیت و آسایش به کمال رسید. برخى از هنرهاى زیبا راه ترقى و تکامل پیمود. یادگارهاى معماری، نقاشی، خط، تذهیب، پارچه‌بافی، قالى و دیگر آثار هنرى که از آن زمان به یادگار مانده، بیانگر توجه کامل سلاطین صفوى به ترویج هنرهاى زیبا و تشویق ارباب هنر از سوى آنان است. اما شعر و ادب و موسیقى نه تنها پیشرفتى نکرد بلکه رو به سراشیبى و نابودى گذاشت. در تمام دویست و پنجاه سال پادشاهى سلاطین صفوى شاعرى صاحب سبک یا خوش قریحه یا موسیقى‌دانى استاد هم‌پایهٔ گذشتگان پدید نیامد. پادشاهان صفوى نه تنها به تشویق شاعران و موسیقى‌دانان نمى‌پرداختند بلکه نسبت به آنان بى‌اعتنا بوده و گاه مخالفت و ضدیت نیز مى‌نمودند.

برپا کردن مجلس عزادارى در روزهاى محرم و صفر از رسومى است که صفویه براى پیشبرد سیاست خود معمول داشتند برپا کردن این مراسم موجب تشویق کسانى شد که داراى صوتى خوش بودند. این گروه به روضه‌خوان معروف شدند و به شناخت دقایق نغمه‌ها و الحان موسیقى پرداختند. رفته رفته بر شمار مداحان، روضه‌خوانان افزوده شد.

سیر نزولى موسیقى به‌ویژه جنبه علمى آن که از اواخر سدهٔ هشت هجرى آغاز شده بود سرعت گرفت. استادان ترتیب‌یافتهٔ اواخر تیمورى و دربار هرات که به عصر صفویه انتقال یافته بودند با اوضاع و احوال پیش آمده بدون آنکه وارث حقیقى هنرى داشته باشند در گذشتند. با رفتن آنها و سیاست مذهبى شاه‌اسماعیل و شاه‌تهماسب و رفتار این پادشاه با اهل هنر، دورهٔ فترتى در موسیقى پیش آمد که بیش از پنجاه سال دوام یافت. هرچند شاه‌عباس خود اهل موسیقى بود و به این هنر توجه بسیار کرد و در اثر توجه او موسیقى‌دانان به‌نامى ظهور کردند، اما این نهضت هنرى دیرى نپائید و پس از این پادشاه بزرگ، این هنر به انحاط گرائید و در اواخر عصر صفویه شیرازه آن از هم گسست و موسیقى به‌کلى از رونق افتاد.

از میان شاهان صفوى به‌جز شاه‌ تهماسب، بقیه در شراب‌خوارى و عیاشى افراط مى‌کردند و توجه آنان را به رامشگران تنها به‌خاطر عیاشى و شنیدن ساز و آواز بود و جز شاه‌عباس هیچ‌یک علاقه و عنایتى به هنر موسیقى و موسیقى‌دانان نداشتند. اما شاه‌عباس اول در همهٔ مجالس خود از ساز و آواز و رقص بهره‌ مى‌گرفت و به شنیدن آنها و تماشاى رقص علاقه فراوان داشت. شاه‌عباس اول چنان‌که از مطالعه تاریخ زندگانى او بر مى‌آید در صفات و اخلاق، جامع اضداد بود. گذشت و اخلاق درویشى و ملایمت و ترحم و بخشندگى و حسن قریحه و ذوق و فرشته‌خویى را با خشونت و سنگدلى و قساوت و ستمکارى درهم آمیخته بود، به‌طورى‌که نزدیکان و ندیمان او از دریافتن صفات ذاتى و طبیعى او عاجز بودند و قدرت تخلف از حدود خویش را نداشتند. این پادشاه به صنعت و هنر توجه زیادى داشت چنان‌که شهر اصفهان در دورهٔ او مرکز بزرگ صنعتگران و هنرمندان و بزرگ‌ترین جلوه‌گاه هنر و صنعت ایران گردید. اهل هنر در زمان او از امنیت و آسایش برخوردار بودند. شاه‌عباس هنرمندان را از هر طبقه و در هر رشته‌اى که بودند عزیز و محترم مى‌داشت و هنرمندتران را در حلقه ملازمان و ندیمان خویش در مى‌آورد و با آنان هم‌صحبت مى‌شد و در حق آنان انعام و اکرام تمام مى‌نمود و از تشویق و فراهم کردن اسباب آرایش آنان دریغ نمى‌کرد. شاه‌عباس شعر مى‌گفت، نقاشى مى‌کرد و ساز مى‌زد و تصنیف و آهنگ مى‌ساخت و به فن موسیقى واقف بود.

در زمان شاه‌عباس موسیقى‌دانان و خوانندگان بزرگ و نوازندگان ماهر و زبردستى ظهور کردن که جمعى از آنان را آقاى نصرالله فلسفى در جلد دوم کتاب خود زندگانى شاه‌عباس تحت عنوان ”شاهى و نوازندگی“ آورده‌اند.

اصفهان در زمان شاه‌عباس قهوه‌خانه‌هاى بزرگ و متعدد داشت که بیشتر در اطراف میدان نقش جهان بود و جمعى با زلف‌هاى بلند و لباس‌هاى فریبنده به رقص‌ها و بازى‌هاى گوناگون مى‌پرداختند. به همین سبب قهوه‌خانه‌ها بیشتر مرکز تجمع هنرمندان و میعادگاه اهل دل بود. در قهوه‌خانه‌ها شاهنامه و داستان‌هاى حماسى غیر از ساز و آواز و رقص و بازى‌هاى گوناگون نیز خوانده مى‌شد و بسیارى از مردم براى شنیدن شاهنامه به آنجا مى‌رفتند. شاهنامه‌خوانى کار آسانى نبود و بیشتر شاهنامه‌خوانان خود ادیب و شاعر بودند و صداى خوش‌آهنگى داشتند. شاه‌عباس نیز به شاهنامه‌خوانى علاقه فراوان داشت و در مجلس او شاعران سخن‌شناس و خوش‌آهنگ مانند عبدالرزاق قزوینى و ملابیخودى گنابادى شاهنامه مى‌خواندند.

عصر شاه‌عباس در تاریخ موسیقى ایران اهمیت بسیار دارد. هنر موسیقى در ایران که پس از دربار هرات و گذشتن عصر سلطان حسین بایقرا و وزیر هنرپرورش امیر على‌شیر نوایى به‌سبب نبودن حامى و مشوق معتبر رو به ضعف و فراموشى رفته، راه زوال مى‌سپرد. در سایهٔ حمایت و تشویق و توجه این پادشاه هنرمند و هنرپرور رونق گرفت و روح تازه‌اى بر کالبد موسیقى و موسیقى‌دانان ایران دمیده شد و در نگهدارى و بقاى باقى‌ماندهٔ موسیقى قدیم ایران تأثیرى به‌ساز داشت.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *